عشق تو
یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگزنمیداند
نگاهش میکنم شاید بخواند راز پنهانم ولی افسوس
که اوهرگزنگاهم را نمی خواند.
به برگ گل نوشتم من تو را دوست دارم ولی افسوس
او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند
هر کس سرنوشتی دارد که آنرا پیدا می کند
من سرنوشتم را در نگاه کردن به چشمان تویافتم
بنام آنکه مروارید عشق را در صدف محبت گنجانید